عقاب سیاه اوج پرواز
|
||
|
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: «امروز همه روی زمین زیر پر ماست،
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.» |
|
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |